جک باحال

چند تا جک و جملات باحال اوردم . بخونین و بخندید


با فک و فامیل نشستیم اسم فامیل بازی کردیم دائیم برای میوه با «ی» نوشته یه کیلو خیار!
 • • • • • • • • • • • • 
این فیلما که مادر پدرا قبل از رفتن تو اتاق بچه شون در می زنن اجازه می گیرن، اینا همش کلک سینماییه، جلوه های ویژه ست!
 • • • • • • • • • • • •
  دقت کردین ما ایرانیا همه چیو می ذاریم رو زغال:
    جوجه، گوشت، دیزی، چای، ذرلت، اسپند، گوجه، فلفل، بادمجان، سیب زمینیف تنباکو، تریاک، قلوه، جگر، دل، دنبه
 • • • • • • • • • • • •
 روزگارا که چنین سخت به من می گیری با خبر باش که خیلی داری سخت می گیری دیگه! مسخرشو درآوردی
 • • • • • • • • • • • 
مشکلات از جایی شروع شد که به هر کی گفتیم نوکرتیم فکر کرد واقعا اربابه
 • • • • • • • • • • • •
مصارف جعبه یک بار مصرف پنیر در بعضی نقاط:
    - خود پنیر
    - قالب یخ
    - پیمونه برنج
    - جا قرصی
    - جا ادویه ای
    - جا مدادی
    - کاسه حمام
    - تفاله گیر ظرفشویی
    - تحویل به بازیافت
    - افسوس خوردن که چرا دادنش بازیافت
 • • • • • • • • • • • •
یکی از فانتزیام اینه که یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم تو جمع غریبه ها ادای آدم مریض ها رو درآرم یکی ازم پرسید چی شده؟
    بگم چیزی نیست، همون سردردهای همیشگی
    بعدم چندتاشو بخورم بگم آآآآآآه
    لامصب اِندِ کلاسه!
 • • • • • • • • • • • 
دوستای عزیزی که می رین باشگاه، تو رو خدا رو همه قسمت های بدنتون متناسب کار کنین
    بعضیا بالاتنشون اندازه گودزیلاست پاها عین ملخ مزرعه!
 • • • • • • • • • • • •

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

آکورد ترانه ی "مجنون لیلی" از مازیار فلاحی

سلام . آهنگ بسیار قشنگیه و احساسی که مازیار عالی خوندش . حتما بزنید . آکورداش خیلی سادست .  ریتمش 4/4 هست.



"مجنون لیلی"

DM......C.........F..........C....................Eb............G..........DM...........AM.........DM

کنار سیب و رازقی نشسته عطر عاشقی      من از تبار خستگی بیخبر از دلبستگی عااااااشقم

DM..................A......................Bb.............................C.......................GM

ابر شدم صدا شدی شاه شدم گدا شدی     شعر شدم قلم شدی (عشق شدم تو غم شدی)2 بار

GM........DM................F..................................C.........Bb......*DM.......*DM

لیلای من دریای من آسوده در رویای من         این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو

                            F.....Bb.........AM..........C...........Bb

                            من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو 

Bb........DM.................F.............................C..................Bb................DM

مجنون لیلی بیخبر در کوچه های در به در       مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب

                              DM.....Bb..AM...C........................Bb

                             شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت 

DM........C..........A.....................Eb................GM.....DM...........AM......DM

کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای          من از تبار سادگی بیخبر از دلدادگی عاااااشقم

DM..............AM.....................Bb..............................C.....................GM

ماه شدم ابر شدی اشک شدم صبر شدی    برف شدم آب شدی (قصه شدم خواب شدی)2 بار


اون دو جایی که علامت * گذاشتم یعنی اکسنت بزنید . یعنی سیم های گیتار رو یکی یکی به صدا در نیارید بلکه همه ی سیم های اون آکورد رو به طور همزمان و در یک ضرب محکم بزنید . کسایی که اهنگ رو گوش داده باشن منظورمو میفهمن . 

موفق باشید

"موسیقی حرام است"

سلام . اینو در اعتراض با اون ملاهایی گذاشتم که مخالف موسیقی اند . لطفا تا آخر بخونین . ممنون


ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ،

 اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول  مطرح نکرد ؛ 

به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد 

و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود : 

((  قولوا لا اله الا الله تفلحوا ))     

خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند !

روزه چیست ؟ هیچ !

حج ؟ اصلا ندارد !

زکات ؟ اصلا !

قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا

یک چیز فقط فکری است همین است که بتها را 

در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم.

بنابر این کسانی که در ۳ سال اول مسلمان شدند

 و به توحید معتقد شدند و مردند ،احتمالا « شرابخوار » بودند ، 

« نماز نخوان » ، « روزه نگیر »، « حج نکن » ، و .... بودند

بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛ 

یعنی بعد از هجده ، نوزده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند.

همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟

از همان مکه نمی گوید  که 

« آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها  ، 

تا به توحید معتقد می شوید  ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد » 

! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند .

محمد (ص) گفت :

((فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما))

یعنی گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛

 اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ،

 ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است . 

شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ،

 تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ،

 غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛

 اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ،

 در عین حال که منافعش را هم قبول دارد و می شناسد ، نفی اش می کند .

آدم حرف او را گوش می دهد ؛

 

 اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ،

 ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده

  و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد ! 

ای کسی که می گویی « غنا» حرام  است ،

 اصلا تو می فهمی  « غنا » چیست ؟ 

اصلا تو این را که این موزیک حماسی است

 یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟!

موسیقی هزار شعبه دارد  ، تاریخ  دارد ، نقش های گوناگون دارد ،

 بنابراین وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛

 برای اینکه تو نمی فهمی که چیست !


از استاد علی شریعتی

زمان زود میگذره ، حواست باشه...

دوستت دارم ها را نگه میداری برای روز مبادا، 

دلم تنگ شده ها را، عاشقتم ها را… 

این جمله ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! 

باید آدمش پیدا شود! 

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! 

سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردی و روی هم تلنبار شده اند! 

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیش… 

شروع میکنی به خرج کردنشان! 

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی 

توی رقص اگر پابه پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند 

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد 

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده ات انداخت و اگر منظره های قشنگ را نشانت داد 

برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟ 

بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… 

سواستفاده کردن به پیری و معرکه گیری… 

اما بگذار به سن تو برسند! 

بگذار صندوقچه شان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند 

غریب است دوست داشتن. 

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... 

وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... 

و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ 

به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. 

تقصیر از ما نیست؛ 

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده اند 


وقتی کسی رو دوست دارین بهش بگین . تو راه عشق هیچ غروری جایز نیست . یادتون باشه همیشه زود دیر میشه...

کاش...

سلام . خوبین؟ شرمندم که چندروزه وقت نمیکنم مطلب جدید بزارم . قول میدم بعد از انتخاب رشته با کلی پست جدید در خدمت باشم . 



این چند روز خیلی دلم گرفته... خیلی داغونم... خیلی حرفا دارم که بزنم 

ولی اینجا جاش نیست ... هیچ جا جای گفتنش نیست... از اون حرفاست که باید بیخیال گفتنش شی و بریزی تو خودت ...

از اون حرفاست که اگه بگی برچسب میزنن روت

از اون حرفاست که تا تجربه نکرده باشیش نمیتونی بفهمیش

باید بریزمش تو دلم 

کاش یکی بود... یکی که می شد بی دغدغه از قضاوتی که بعدش ممکنه راجع بهت بکنه حرفاتو بهش بگی و اونم فقط دستشو بزاره رو شونت . هیچی نگه . فقط بمونه .

کاش...

گاهی از بازی کردن خسته میشم... هی تویی که اون بالا نشستی... میشه یه دقیقه کات بدی... بازیگرت دیگه نمی کشه... دیگه نمی تونه خوب حس بگیره... داره فیلمتو خراب میکنه... صدامو میشنوی؟؟

 نه...

هفت میلیارد بازیگر دیگه هم تو این صحنه هستند . معلومه که صدا به گوش کارگردان نمیرسه...

به احترام این بازیگر خسته

یک دقیقه سکوت...

جک جدید

سلااام . با چند تا جک باحال اومدم . بخونین و شاد باشید و از زندگی لذت ببرید.



از بعضیا میپرسی اسم بچه تونو چی گذاشتید ؟
یه چیزی میگن که مجبور میشی بعدش بپرسی به سلامتی حالا دختره یا پسر !؟

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟
گفت: از بی ادبان
گفتند: قبل از اینکه ادب بیاموزی از کجا تشخیص دادی اونا بی ادبن؟
گفت: خب دیگه خفه شین !

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

تا حالا دقت کردین کسایی که خروپف میکنن ،  زودتر خوابشون میبره !؟

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

گاهی انقد تو کارام “دس دس” میکنم
که یهو اطرافیانم پا میشن شروع میکنن رقصیدن !

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

امسال نمایشگاه کتاب نرفتم ، خودم تو خونه سیب زمینی سرخ کردم خوردم !

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

مامان بقیه : صبح شده پاشو دیگه
مامان من : صبح شده بخواب دیگه !

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

کنترل تلوزیون ما به درجه ای از عرفان رسیده
که اگه باتری هاشو هم دربیاری ولی چند بار بزنی پشتش بازم کار میکنه !

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

پسره استاتوس زده: ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﯼ ﻣﻦ ﺗﻮﻗﻊ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺯﺕ ﺍﻻﻥ ﭘﯿﺪﺍ بشی
ﻓﻘﻂ ﺑﯿﺎ ﺑﮕﻮ ﺍﮔﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺪﻧﺴﺎﺯﯼ ﻧﺮﻡ !

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت ۶ با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی
پاشه بره بیرون حلیم بخوره ،  پارک بره ، ورزش هم کنه
بعد ساعت ۹ برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه !

- + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + - + 

تو آمریکا اگر تو جاده و بین راه ماشینت خراب بشه
یا گیر یه قاتل شکنجه گر میوفتى یا یه دختر جذاب و اتفاقن مجرد بهت کمک میکنه
حد وسطم نداره !

بقیه در ادامه مطلب . حتما بخون

ادامه نوشته

اولین سروده ی من

سلام

 دیدم شعر قبلی با استقبال خوبی رو به رو شد یکم اعتماد به نفسم رف بالا که اولین سرودم رو هم بزارم . به پای قبلیه ( هوایت را کرده ام ) نمیرسه . واسه این یکی هم داشت بارون میومد ( کلا بارون که میاد من طبع شعرم گل میکنه . خدارو شکر تو شمال زندگی میکنم و بارون زیاد میاد وگرنه ذوقم کور میشد!!)

من شعرام کلا ایراد زیاد داره به بزرگواری خودتون ببخشید . از سبک خاصی هم پیروی نمیکنم هر چی تو اون لحظه به قلبم برسه رو مینویسم . اهل ویراستاری و درست کردن قافیه و ... هم نیستم . ایراداشم واسه همینه . 

تو ادامه مطلب میتونین بخونینش . نظر هم بزارین لطفاااا

ادامه نوشته

یکم درد و دل با چاشنی دلخوری

سلام به همه . خوبین ؟ تابستون بهتون خوش میگذره؟

تو این پست میخوام یکم حرف بزنم . حرفای دلمه...

پس هر کی دوست داره بشنوه بره ادامه مطلب

ادامه نوشته

شما برنده هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار جایزه روزانه شده اید   

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره.

یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی، وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگه ای منتقل کنی. هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه.

شرط بعدی اینه که بانک می تونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.

حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟

 

همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم ؛ "زمان". این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار می شیم، هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمی تونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هر روز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما می دن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم. ازت تمنا می کنم


شهادت مولا علی (ع) رو به همگی تسلیت میگم


علی اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن

که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را

بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من

چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا

بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهداي کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان

چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را

بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت

که ز کوي او غباري به من آر توتيا را

به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت

چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم

که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را

«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي

به پيام آشنائي بنوازد  آشنا را»

ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا


التماس دعا

گفت و گوی شیطان و فرعون

مي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليکه فرعون خوشه اي انگور در دست داشت و مي خورد، ابليس به او گفت: آيا هيچکس مي تواند اين خوشه انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟

فرعون گفت: نه.

ابليس با شيوه مخصوص خودش (جادوگري و سحر) آن خوشه انگور را به دانه هاي مرواريد تبديل کرد.

پس فرعون تعجب کرد و گفت: آفرين بر تو که استاد و ماهري.

ابليس سيلي اي بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادي به بندگي قبول نکردند، تو با اين حماقت چگونه ادعاي خدايي مي کني؟

 

غذای دانشجویی


داستان کوتاه غذای دانشجویی

ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم.

یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند

سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته

و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد

وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافه‌اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.

اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.

او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.

در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.

جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.

به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند

و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را.

همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است

مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند. 

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. 

و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند،

و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.

توضیح پائولو کوئلیو:

من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند 

و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند 

و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم

وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ 

مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است

در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد….

دوست کیست؟


  

داستان کوتاه دوست کیست ؟

به خیلیها میگیم “دوست”…

به هرکسی که بتوونیم باهاش بیشتر از یه سلام و یه حال و احوالپرسی ساده حرف بزنیم.

خیلی از این “دوست”ها، دوست نیستن.

همکارن، همکلاسین،فامیل دورن،همسایه ن، یه آشنان

”دوست” اونیه که باهاش رازهای مشترک داری.

اونیه که وقتی دلت گرفت اول از همه شمارهء اونو میگیری.

اونیه که برای قدم زدن انتخابش میکنی.

اونیه که جلوش لازم نیست به چیزی تظاهر کنی.

که اگه دلت گرفت بهش میگی “دلم گریه میخواد!”

اونیه که دستت رو میگیره و میگه “میفهمم”.

که نمیخواد براش توضیح واضحی بدی.

اونیه که سر زده خراب میشی سرش.

نمیگی شاید آمادگی نداشته باشه.

چون مهم نیست.

نه برای اون نه برای تو.

حتی اگر خونه ش خیلی کثیف باشه.

یا سرش خیلی شلوغ باشه.

چون همیشه برای تو وقت داره.

دوست اونیه که همیشه برات گزینهء اوله.

اونیه که بهت سرکوفت نمیزنه.

تحقیرت نمیکنه. بهت نمیخنده…

بقیه یا همکارن، یا همکلاسین، یا فامیل دورن، یا همسایه، یا یه آشنان

همهء اینا رو گفتم که بگم آدما عوض میشن

اما معیار دوستی عوض نمیشه.

برای همین یکی که تا دیروز برات “دوست” بود میشه یه خاطره یا یه همکلاسی قدیمی…

بعد اونی که سالها همکلاسی قدیمیت بود برات میشه “دوست”!


قدر دوستات رو بدون

یکی از سروده های من به نام " هوایت را کرده ام"

سلام بچه ها . این سروده ی خودمه . امروز داشت بارون میومد... جاتون خالی ! یک هوای عاشقونه ای شده بود که نگو . منم جوگیر شدم یهو چشمه ی شعرم جوشید!! 

والااا این چند روز از بس پستای عاشقونه و بی وفایی خوندم همش حس میکنم یکی منو ول کرده رفته!! این شعرو هم واسه همون خوندم! ( توهمه دیگه)

حتما نظرتون رو بگین . ممنون . 

راستی ببخشید که یکم طولانیه . چون شعر نو هست خیلی وقتتون رو نمیگیره . ابیاتش کوتاهه . بخونینا !! نظرم یادتون نره لطفا.

سروده ی منو میتونین در ادامه مطلب بخونین


ادامه نوشته

داستان خنده دار دو بیمار روانی در آسایشگاه

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

 هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.

 وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.

 هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

 و اما خبر بد

 این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حوله حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.

 هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه

حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟!!!


آکورد ترانه ی " از اینجا برو" از افشین

سلام . اینو خیلی دوست دارم ( آهنگو دوست داشتم نه افشینو!!) حتما بنوازین . ریتمش 4/4 هست .

از اینجا برو

DM..........C..............GM.................DM

 سایه تو بردارو از اینجا برو که دلم طاقت دردو نداره

DM.............C..............GM.................DM

برو که چشمای دوره گردِ تو رو دلم درد بی درمون میزاره


 ادامه ی اکورد ها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

طرز تهیه باقلوای استامبولی

 طرز تهیه باقلوای استامبولی



مواد لازم:

برای شربت:

شکر : ۵ لیوان

آب : ۳-۵ لیوان

آب لیمو : نصف قاشق چای خوری

برای خمیر:

آرد : ۴ لیوان

شیر : ۱ لیوان

مایه خمیر : ۱ پاکت

روغن آب شده : ۱۰۰ گرم

تخم مرغ : ۱ عدد

گردو خرد شده : ۲۵۰ گرم

نشاسته گندم : ۵۰۰ گرم

روغن داغ : ۱۵۰ گرم


طرز تهیه این باقلوای خوشمزه در ادامه مطلب


ادامه نوشته

ترول های باحال


 بقیه در ادامه مطلب


ادامه نوشته

عکس های خنده دار

عکسسلاااااااااام به همه . با چند تا عکس باحال اومدم . بببینین و بخندین!


از اون بالا کفتر میایه     یک دانه شوهر میایه



خخخخخخخ . خداوکیلی همین مدلی نیس؟؟!!



از کارتون تا واقعیت!!! مسی = سوباسو



بقیه در ادامه مطلب . راستی عکس بچگی های مهران غفوریان رو هم گذاشتم انقده ناناس بوده...

حتما بقیه رو ببینید

ادامه نوشته

چقدر زود دیر می شود...

عشق


وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد!

دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود!

نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و …

فردا روز پدر بود.

دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت : بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم.

خدای من!

حالا چکار کنم؟

همون طور که کاغذ دیواری رو از دور قوطی باز می کرد ، ذهنش مشغول اتفاق دیروز بود.

در قوطی رو باز کرد.

خالی بود!

بازعصبانی شد و گفت :

این که خالیه!

و جواب شنید که :

پره پدر!

پر از بوس!

باباجون چند ماهه هر وقت که می خوام بخوابم این قوطی رو محکم بغل می کنم و کلی بوس واسه تو می ذارم توش ، بوس هام رو ندیدی؟!

پدر که خیلی شرمنده شده بود ، فکر می کرد چجوری باید رفتارهای غلطم رو جبران کنم؟

سه روز بعد ، دختر کوچولو در سانحه ای جونش رو از دست داد.

و پدر موند و اون قوطی.

شب ها قوطی رو محکم بغل می کرد و یکی یکی بوسه های خیالی رو از توش در می آورد و روی گونه هاش می گذاشت و پهنای صورتش رو اشک می پوشوند…

ولی یادمون باشه تا عزیزامون هستند و هستیم ، رد عشق رو هم تو زندگی هامون ببینیم و بگذاریم .نکنه روزی بیاد که با حسرت به خودمون بگیم :

ناگهان چقدر زود دیر می شود.