"ترانه ی سیاه شب"


تمام شب ، هر شب

سیاه مست غریبی ز قعر آینه ای

به گریه می گوید

" بیا بخند برادر

برای خندیدن

فقط دهان کافیست

حراج توبه ها وحشت سیاهی را

ز قلب مرتعش روزها نمی راند

بیا نفس بکشیم

که زیر آب غنودن و بندگی کردن

ادای زالو هاست

بیا برای رهایی دمی به خمره زنیم

و غصه ی شب تنهایی زمستان را

میام مردم میخانه سرشکن بکنیم

و سر به زانوی پر مهر شیشه بگذاریم

و اشک های نجیب برادری ها را

برای مردم میخانه ارمغان ببریم"


تمام شب ، هر شب

سیاه مست غریبی ز قعر آینه ای

به گریه می گوید

" بیا بخند برادر

بیا بخند ، بخند"


صمد تحویلداری