**
برا بچه دوستم آدامس موزی خریدم بهش دادمبرگشته میگه :من تریدنت میخورموالا ما بچه بودیم لاستیک میجوییدیم!!!!!
***
یکی از رفیقام تعریف میکرد:پسر خاله و دختر خاله م هفته پیش از ایران رفتندخالم خیلی ناراحت بود.دیروز رفتیم بهش سر بزنیم دیدیم خوشحال و خندونه!یهو دیدیم داد زد هوشنگ ... هانیه ) اسم پسر خالم و دختر خالم(بیاین غذا!ما همه کف کردیم که؛ مگه اینا نرفته بودن!؟یهو دیدیم دو تا سگ اومدند پیشمون!خالم گفت : آقا رضا)شوهرش( چون دید من خیلی ناراحتمرفت این دو تا رو برام گرفت که دیگه جای خالی بچه ها رو حس نکنم!!
***
اﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ ﺷﺎﻝ ﻧﺎﺯﮎ ﻣﯿﭙﻮﺷﻦ ﻭﮔﺮﺩﻧﻮ ﮔﻮﺷﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ ﺑﯿﺮﻭﻭﻭﻭﻥ :|...ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺖ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺍﻻﻥﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﻓﻘﻂ ﺍﻟﮑﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯿﮑﻨﯽ =)))) :
***
شما یادتون نمیاد....زمان ما دخترای 13 ساله تست هوش می دادن!نه تست حاملگی!!!!
***
خوش به حال شهرام شب پره همیشه جوری خوشحاله انگار فرداتعطیله!!!!!
***
فانتزی من اینه که یه دخترو دار بزنم.......همون دختری که امروز به رفتگر پیر خیابونمون گفت هی هویج برو کنار میخوام ردشم بعد با ماشین گرون قیمتش جوری گاز داد که تمام خاک هایی رو که رفتگر جمع کرده بود و به هوا پخش کرد آقا من نژاد پرست نیستم ولی این صحنه رو امروز دیدم از هرچی پولداره از خود راضیه متنفر شدم
***
به بابام میگم مامانمو اولین بار کجا دیدی؟ میگه با دوست دخترم تو یه عروسی بودم دیدمش عاشقش شدم ! :|
***
دیـروز بـرگـشـتـنـی از دانـشـگاه رفـتـم سـوار یـه تـاکـسـی شـدم مـنـتـظـر شـدم پـر بـشـه بـعـد رانـنـده تـاکـسـی هـا بـاهـم دعـواشـون شـد رانـنـده مـا هـم کـف و تـف قـاطـی کـرد بـرگـشـت بـه اون یـکـی گـفـت : خـفـه شـو بـابـا مـن واسـه مـسـافرانـدازه گوسـفـنـد هـم ارزش قـائـل نـیـسـتـم!!!بـعـد بـرگـشـت بـه مـن نگاه کـرد گـفـت الـبـتـه واسـه شـمـا قـائـلـمـا !!!هیـچـی دیـگـه مـی خـواسـتـم هـمـیـنـجـا از اون رانـنـده ی عـزیـزی کـه واسـه مـن انـدازه گوسـفـنـد ارزش قـائـل شـد تـشـکـر کـنـم !!! ^_^
***
تو سوپر مارکت کار میکنم .شیر کیلویی هم میفروشیمحالا دختره اومد تو مغازه گفت اقا شیر دارین منم گفتم تو یخچال هست بردار(شیر پاکتی منظورم بود)گفت نه شیر خودتونو میخوام من !!! بهش گفتم الان که شیرم خشکه . تا فارغ نشم که شیرمم نمیاد بدم خدمتتون .بعد زایمانم خبرتون میکنم.بنده خدا جوری از مغازه رفت بیرون که نورم به گرد پاش نمیرسید
***
دیروز رفتیم خشکشویی نزدیک خوابگامون پالتوی دوستمو بگیریم، مرده برگشته میگه :دانشجویین؟گفتیم بله.گفت : سراسری؟؟؟؟- بله ( اره بابا ما از اون زرنگاشیم )نه گذاشت نه برداشت گفت : اینو میبینی داره اتو میکشه؟این فوق لیسانس ریاضیه، اینم میبینی داره طی میکشه؟ اینم دامپزشکی خونده.هر دو تاشونم سراسری خوندن.بعد با یه لبخند معنی دار بدرقه مون کرد!هیچی دیگه امروز رفتم انصراف دادم از فردا قراره لباساشونم من بشورم!کسی اگه دنبال کاره واسه یه نفر جا داریم هااااا
***
من وقتی کوچیک بودم فکر میکردم پوران درخشنده اسم یه سفید کنندس!!!